فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات میان رشته ای در رسانه وفرهنگ، با هدف اصلی گسترش و تبیین دیدگاههای نظری و ارائه دستاوردهای پژوهشی بدیع در حوزه ارتباطات و رسانه ها در سال1389 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات) راه اندازی شده است.
این مجله حاصل مقالات منبعث از پژوهشهایی است که به تحلیل و ارزیابی نقش رسانه ها در فرهنگ، ارتباطات انسانی و اجتماعی، مسائل پیرامون رسانه های سنتی و رسانه های نوین از جمله سیاستگذاری، تولید و مصرف محتوای رسانه ها، افکار عمومی، حوزه های نوپدید مطالعات ارتباطاتی (ارتباطات علم و فناوری، ارتباطات محیط زیست، ارتباطات مخاطره، ارتباطات بحران) و روششناسی می پردازد.
با توجه به اهمیت رویکردهای نوینی چون بین رشته ای و میان رشته ای، انتقادی، پسامدرنیستی، پسااستعماری، در کنار رویکردهای سنتی، این نشریه از پژوهشهای مختلف و متنوع در این زمینه استقبال میکند. همچنین با توجه به اهمیت نظرات مخاطبان در ارتقاء سطح مجله و ایجاد رضایت در نویسندگان، از متفکران، پژوهشگران و استادان این حوزه تقاضامندیم، این نشریه را همچون گذشته از دیدگاه های ارزشمند خود بهره مند سازند.
این مجله برای دستیابی به اهدافش محورهای خاصی را معرفی میکند؛ اما محورها محدود به موارد گفته شده نیستند؛ بدیهی است از مقالات نوآورانه استقبال میشود. برخی از محورهای مورد توجه مجله عبارتند از:
دین، اخلاق، و حقوق درارتباط با رسانه ها
مطالعات تاریخی در ارتباطات و رسانه ها
مطالعات در حوزه زبان و محتوای رسانه ها
مدیریت و سیاست گذاری رسانه ها
بازی، هنر و زیبایی شناسی در رسانه ها
مطالعه در حوزههای نوین ارتباطات (علم و فناوری، محیط زیست، مخاطره و بحران)
روششناسی و رویکردهای نوین در مطالعات رسانهها و فرهنگ
علوم شناختی و روانشناسی در رسانه ها و ارتباطات
مطالعات فرهنگی
مطالعات افکار عمومی و سیاست در ارتباطات و رسانه ها
خواهشمندیم جهت پیگیری وضعیت مقاله خود، صرفا از طریق ایمیل نشریه به شرح زیر اقدام فرمایید. نشانی الکترونیک: mediastudies1392@gmail.com
لطفا با ایمیلی غیر از yahoo ثبتنام نمایید.
کاربران محترم توجه داشته باشند که دریافت کد مقاله به معنای ارسال مقاله نیست. کاربران باید تمام مراحل را طی نمایید و در پایان صفحه تایید ارسال مقاله باید مشاهده شود ( برای مشاهده نمونه اینجا کلیک کنید)
در مرحله آخر ارسال مقاله، توجه داشته باشید که حتما از منوی نوع مقاله ، فایل اصلی مقاله را انتخاب کنید، تا مراحل ارسال کامل شود.(برای مشاهده تصویر نمونه اینجا کلیک کنید)
شماره تماس نشریه:09918928676 ، پاسخگویی شنبه تا چهارشنبه ساعت 8-15
چکیده این پژوهش با هدف بررسی تأثیر استفاده از بازیهای رایانهای خشونتآمیز بر بزهکاری کودکان و نوجوانان انجام شده است. در این مطالعه، رابطه بین متغیرهای مستقل (استفاده از بازیهای رایانهای، دسترسی به بازیهای خشونتآمیز، و آموزش استفاده صحیح از بازیها) و متغیر وابسته (بزهکاری) مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق از نوع توصیفی-همبستگی و هدف پژوهش، کاربردی است. گردآوری دادهها از طریق مطالعات کتابخانهای و پرسشنامه محققساخته انجام شده است. روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان و اساتید و روایی صوری با استفاده از پیشآزمون و اصلاح سؤالات مبهم تأیید شد. پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای هر بخش و کل پرسشنامه محاسبه شد. جامعه آماری شامل کودکان و نوجوانان حاضر در مراکز اصلاح و تربیت اهواز در سال 1402-1403 است که به دلیل ارتکاب جرم در این مراکز نگهداری میشوند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 132 نفر تعیین شد که در نهایت 109 پرسشنامه معتبر گردآوری گردید. یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش صحیح استفاده از بازیها تأثیر منفی معناداری بر بزهکاری دارد، در حالی که دسترسی آسان به بازیهای خشونتآمیز و استفاده بیش از حد از این بازیها رابطه مثبتی با افزایش بزهکاری و رفتارهای ضداجتماعی دارند.
چکیده این پژوهش با هدف بررسی نقش رسانههای سنتی و مدرن در افزایش نرخ جرائم، با تأکید بر رویکرد جرمشناسی فرهنگی انجام شده است. سؤال اصلی تحقیق این است که رسانهها چگونه میتوانند بر وقوع جرائم تأثیر بگذارند و آیا این تأثیر بیشتر به جنبههای منفی محدود میشود یا امکان استفاده از رسانهها برای پیشگیری از جرم نیز وجود دارد؟ فرضیه اصلی تحقیق بیان میدارد که رسانهها، بهویژه با انعکاس اخبار جرائم، عادیسازی رفتارهای ناهنجار، و ایجاد الگوهای نادرست، میتوانند موجب افزایش جرائم شوند. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است که با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و دادههای موجود در فضای مجازی انجام شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که رسانهها از طریق فرآیندهایی مانند عادیسازی جرائم، گسترش خشونت، تقلید و یادگیری، و حتی قهرمانسازی از مجرمان، بر رفتارهای اجتماعی تأثیر میگذارند. همچنین، نظریههایی مانند ترس اخلاقی، پنجرههای شکسته، و کنترل اجتماعی، نقش رسانهها را در افزایش جرم بهطور مستقیم و غیرمستقیم تأیید میکنند. با این حال، پژوهش نشان میدهد که رسانهها میتوانند از طریق آموزش، فرهنگسازی، و آگاهیبخشی، نقشی پیشگیرانه نیز ایفا کنند. این نتایج ضرورت بازنگری در سیاستهای رسانهای و تدوین برنامههای هدفمند برای کاهش تأثیرات منفی و بهرهگیری از ظرفیتهای پیشگیرانه رسانهها را برجسته میسازد.
چکیده مرجعیت دینی در اسلام، بهویژه در سنت شیعی، همواره جایگاهی محوری در هدایت دینی، فقهی و اجتماعی جوامع مسلمان داشته است. با گسترش پدیده جهانی شدن و تحولات ناشی از آن در عرصههای فرهنگی، ارتباطی و معرفتی، ساختار سنتی مرجعیت دینی با چالشهایی بنیادین مواجه شده است. این تحولات شامل گسترش فناوریهای نوین ارتباطی، رشد فردگرایی معرفتی، تسریع در گردش اطلاعات و تضعیف نظامهای سلسلهمراتبی معرفتی است. پژوهش حاضر با تمرکز بر موضوع مرجعیت دینی، تلاش دارد تبیین کند که فرآیند جهانی شدن چگونه اقتدار، مشروعیت و کارکرد مراجع دینی را در چارچوب الهیات فلسفی و کلامی اسلامی دستخوش تغییر کرده است. فرضیه تحقیق بر این است که جهانی شدن، با ایجاد شکاف میان الگوی سنتی مرجعیت و نیازهای جدید معرفتی، موجب بازتعریف اقتدار مذهبی و ظهور کنشگران دینی نوظهور شده است. پژوهش با روش کیفی و تحلیل محتوای منابع علمی انجام شده و نمونه مورد بررسی شامل ۱۵ مقاله و کتاب معتبر است. نتایج نشان میدهد که مرجعیت دینی در عصر جهانی شدن میان دو قطب تطبیقپذیری و مقاومت فعال نوسان دارد و در حال بازسازی معنا و نقش خود است.
چکیده تحقیق حاضر به بررسی جنگ روایت ها در رسانه ها با تمرکز بر مقایسه بازنمایی محور مقاومت در رسانه های ایران و جهان میپردازد. سوال اصلی تحقیق این است که چگونه محور مقاومت در رسانه های ایرانی، غربی، عربی و صهیونیستی، بازنمایی میشود؟ هدف این تحقیق، تحلیل نحوه بازنمایی محور مقاومت در رسانه ها و شناسایی تفاوتهای اصلی در رویکردهای رسانه های مختلف است. فرضیه تحقیق این است که رسانه های ایران، محور مقاومت را به عنوان جبهه ای مشروع و دفاعی در برابر تهدیدات خارجی معرفی میکنند، در حالی که رسانه های غربی و اسرائیلی آن را به مثابه تهدیدی برای امنیت جهانی و منطقه ای میبینند. این تحقیق از روش تحلیل محتوا استفاده کرده است و داده ها از گزارش ها، مقالات و تحلیل های منتشر شده در رسانه های مختلف ایران، غرب و اسرائیل گردآوری شده است. نتایج تحقیق نشان میدهند که رسانه های ایران محور مقاومت را به عنوان نمادی از دفاع مشروع و مقاومت در برابر سلطهگریهای جهانی معرفی میکنند، در حالی که رسانه های غربی و اسرائیلی آن را تهدیدی برای امنیت جهانی و منطقهای قلمداد میکنند. این تفاوت ها نشان دهنده جنگ روایت ها و تأثیرات آن بر سیاستهای بینالمللی است.
کمیل رافتی حمزه کلایی؛ علی محمودی؛ علی صالحی فارسانی
چکیده این مقاله به بررسی تأثیر جنگ رسانهای داعش بر امنیت ملی ایران میپردازد. هدف پژوهش، تحلیل محتوای رسانههای رسمی داعش، از جمله نشریات «دابق» و «النبأ»، و بررسی چگونگی بازنمایی تهدیدآمیز ایران در این رسانهها است. تمرکز مطالعه بر شناسایی مضامین تهدیدآمیز و راهبردهای گفتمانی داعش در تحریک خشونت، تضعیف مشروعیت و القای بیثباتی در ایران است. پژوهش با روش کیفی و رویکرد تحلیل مضمون انجام شده و دادههای آن شامل نمونهای هدفمند از ویدئوها، بیانیهها، نشریات و پوسترهای داعش در بازه زمانی ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۲ میباشد که بهصورت مستقیم ایران را مورد خطاب قرار دادهاند. یافتهها نشان میدهد که داعش در گفتمان رسانهای خود، ایران را بهعنوان «دشمن اصلی اهل سنت» و «دولت مرتد» معرفی کرده و از مفاهیمی چون «رافضه»، «طاغوت» و «ارتداد» برای تضعیف جایگاه مذهبی و سیاسی جمهوری اسلامی بهره گرفته است. این گفتمان، از طریق شبکههای اجتماعی و ابزارهای گرافیکی حرفهای، بهویژه با استفاده از نشریاتی چون دابق و النبأ، به تحریک گروههای سنی، افزایش دوقطبی مذهبی، تهدید مشروعیت حکومت و تشویق به اقدامات خشونتآمیز علیه اهداف ایرانی پرداخته است. در نهایت، این نوع جنگ رسانهای میتواند امنیت اجتماعی، مشروعیت سیاسی، همبستگی ملی و حتی ثبات اقتصادی کشور را در معرض تهدید قرار دهد.
چکیده این مطالعه با بهرهگیری از نظریه رفتار اطلاعاتی ویلسون و اخلاق اطلاعاتی فلوریدی، تأثیر متقابل «سانسور و محدودیتها» و «آزادی دسترسی» را بر رفتار جستجوی اطلاعات دانشجویان در محیطهای مجازی بررسی میکند. رویکرد کیفی با استفاده از نظریه زمینهای اتخاذ شد و دادههای حاصل از ۲۳ مصاحبه نیمهساختاریافته با اعضای هیئت علمی علوم انسانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان میدهد که آزادی دسترسی اغلب منجر به اتکا به منابع غیراخلاقی و اطلاعات نادرست میشود، در حالی که فقدان آگاهی اخلاقی به سوءرفتار ادبی و استنادهای نادرست کمک میکند. یک تحلیل نظری تفسیری، مدلی مفهومی را ارائه میدهد که بر ادغام ارزشهای اخلاقی در هر مرحله از جستجوی اطلاعات تأکید دارد. این مطالعه نتیجه میگیرد که تقویت زیرساختهای دسترسی آزاد و پرورش سواد اطلاعاتی اخلاقمحور میتواند کیفیت تحقیق را افزایش داده و استانداردهای آموزشی را در دانشگاهها ارتقا دهد. این تحقیق چارچوبی برای ترویج شیوههای اخلاقی اطلاعات در زمینههای دانشگاهی ارائه میدهد.
چکیده اکنون ساختاربندی حافظه جمعی را یکی از مهمترین نهادهای حافظه یعنی رسانههای اجتماعی برعهده گرفتهاند. رسانههای اجتماعی به منظور تجزیه و تحلیل دادهها و اطّلاعات ثبت شده از کاربران یا همان کلان دادهها، از الگوریتمهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشین استفاده میکنند. گزینشهای الگوریتمی ِرسانههای اجتماعی با طبقه بندی، برجستهسازی، حذف و ناهمسنگی در میزان مشاهدهپذیری محتوای کاربران، به مثابه اعمال سیاست حافظه است که به یادآوری و به فراموشیسپاری روایتها را محدود و مشخص میکند و با ایجاد شکافهای حافظهای سبب فراموشی جمعی و از همگسیختگی حافظه جمعی میگردد. از اینرو پژوهش میان رشتهای حاضر با رویکرد کیفی در سنّت مطالعات فرهنگی، به روش نظریه مبنایی و پارادایم کدگذاری اشتراوس، با نمونهگیری نظری و هدفمند از متن مصاحبههای مورد نظر، رسانه اجتماعی اینستاگرام، مقالات و کتابهای مربوط به حافظه جمعی، همچنین مشاهده فعالیتها و رخدادهای مرتبط تا رسیدن به حد اشباع نظری با هدف بررسی سیاست حافظه الگوریتمی و تاثیر آن بر گفتمان پسامدرن حافظه جمعی در ایران مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفتهاست. یافتههای پژوهش بیان میدارد که پدیده محوری با همه مقولات اصلی؛ روابط قدرت، دانش دیجیتال، ایدئولوژی و نابرابری جهانی، حافظه مقاومت و بحران هویّت و معنا، در وضعیت اجتماعی پسامدرن در ارتباط میباشد.
چکیده انقلاب فناوری ارتباطات تحولات عمیقی در سبک زندگی، کار و ارتباطات انسانها ایجاد کرده است. پلتفرمهایی مانند اینستاگرام با تغییر در زنجیره تولید سنتی و اعمال حکمرانی دیجیتالی، تأثیرات اجتماعی و سیاسی زیادی به همراه داشتهاند که منجر به تضعیف قدرت دولتهای ملی و هویتهای فرهنگی میشود. این پژوهش به بررسی چگونگی تأثیرگذاری اینستاگرام بر ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و حکمرانی دولتها و همچنین نحوه ترویج اهداف 2030 میپردازد و از روش توصیفی-تحلیلی بهره برده و منابع مختلفی از جمله اسناد رسمی شرکت متا و اینستاگرام را استفاده کرده است.
چارچوب پژوهش نشان میدهد که پلتفرمها در رقابت با دولتها و شرکتها، تلاش دارند زنجیره ارزش رقابتی را بشکنند. آنها با تغییر ساختار تولید که بازار بر اساس قدرت دولت مدرن ایجاد کرده، و با ایجاد همتایان تولیدکننده و مصرفکننده، موجب کاهش قدرت دولتها و شکلگیری زنجیره تولید جدید میشوند. در این راستا، اینستاگرام با شکستن زنجیره ارزش رقابتی که پیشتر تحت سلطه دولتها بود، توانسته است هنجارها و سیاستهای خود را بر کاربران اعمال کند. نتایج نشان میدهند که این سیاستها در راستای پیادهسازی اهداف سند 2030 هستند و ایجاد چالشهای جدی برای دولتها و هویتهای فرهنگی میکنند که نیاز به واکنش و سیاستگذاری دقیق برای حفظ این عناصر دارد.
چکیده جامعه کنونی ایران در سالهای اخیر بهواسطه نفوذ اینترنت و توسعه رسانههای اجتماعی تغییرات فرهنگی متفاوتی را تجربه کرده است. در این بین جامعهپذیری نسل نوجوان و جوان را تحت تأثیر قرار گرفته و تغییرات قابلمطالعهای به وجود آمده است. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی شاخصهای تفاوت نسلی با تأکید بر تغییرات متأثر از رسانههای اجتماعی مجازی بهمنظور شناخت نظاممند و ارائه مدل مفهومی مناسب بوده است. برای دستیابی به این هدف با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریهپردازی داده بنیاد، شاخصهای تفاوت نسلی طی مصاحبههای عمیق با کارشناسان و متخصصان مطلع نسبت به موضوع، با بهره از مراحل تحلیلی شناسایی و مفهومسازی شدند. در این چارچوب و براساس یافته های پژوهش، شاخصهای تفاوت نسلی در مدل ارائه شده با سه مفهوم اصلی «دایره ذهنی»، «کنشگری اجتماعی» و «بروندادهای فردی» تفکیک گردید. شاخص اصلی دایره ذهنی از چهار زیر مؤلفه «جهانبینی و ایدئولوژی»، «ساختاربندی باورها و نگرش ذهنی»، «اولویتگذاری اهداف» و «انگیزش-انتظارات» تشکیل شده است؛ شاخص کنشگری اجتماعی شامل دو مؤلفه «رفتار اجتماعی» و «انطباق اجتماعی» می باشد و بروندادهای فردی در قالب دو مؤلفه «احساسات و هیجانات» و «الگوی انتخاب مصرف و عرضه» مفهومسازی گردید.
چکیده افزایش آگاهی زیستمحیطی به کودکان از طریق بازیهای رایانهای آموزشی، یک هدف حیاتی تلقی میشود. در واقع این رسانههای نوین، به آنها میآموزد تا از طریق احترام به منابع طبیعی، خود را در قبال حفظ و حراست از محیط اطراف مسئول بدانند. پژوهش پیشرو، ضمن شناساندن این گونه بازیها به متولیان هنری، با تمرکز بر آموزش تجربه زیست محیطی در جهت فرهنگسازی به قشر کودک، بازی رایانهای آموزشی ماموریت یازده را از منظر نشانهشناسی "جان فیسک"، مورد واکاوی قرار داده است و نگارندگان درصدد پاسخگویی به این پرسش هستند که کودک چه نوع مهارتهایی در جهت حفظ محیط زیست میتواند از طریق این بازی به دست آورد؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و شیوه گردآوری اطلاعات، به صورت کتابخانهای و اسنادی میباشد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که نقش طراحان بازی به عنوان فرستندگان پیام، از نگاه فیسک بیاهمیت تلقی میشود و از طرفی، تولید معنایی که کودک از بازی مذکور، دریافت میکند با درک و تفسیر کودکی در فرهنگ و جامعه دیگر، متفاوت است. از طرفی نحوه تولید معنا به فرهنگ آن جامعه بستگی دارد که اهمیت محیطزیست و آموزشهای لازم را در جهت حفظ منابع طبیعی، مهم و کاربردی به نظر برساند.
چکیده این پژوهش با هدف بررسی تأثیر فرهنگ شهرت بر نظام ارزشها و هنجارهای عشق در متن آهنگهای رپ فارسی انجام شده است. با اتخاذ رویکردی برساختگرایانه، پژوهش عشق را پدیدهای فرهنگی و سیال میداند که در تعامل با مؤلفههایی چون شهرت، مصرفگرایی و رسانه، دچار دگرگونی معنایی میشود. در این راستا، سه پرسش اصلی طرح شده و متن آهنگهای «ساسی مانکن»، «بهزاد لیتو» و «تاکداون» طی سه سال اخیر با روش تحلیل تماتیک در نرمافزار MAXQDA بررسی شدهاند. یافتهها از شکلگیری نوعی «عشق سلبریتیزه» حکایت دارند که ویژگیهایی چون ناپایداری، هوسمندی جنسی، احساسات اقتصادی و خودبرندسازی را شامل میشود. این نوع عشق در قالب و شیوههای «گفتارسرخوشانه»، «رفتارسرخوشانه» و «فضای سرخوشانه» به شریک عاطفی ابراز میشود و بر اساس مضامین استخراج شده، زمینههای فرهنگی چون «فرهنگ مصرفی»، «ارزش دیدپذیری»، «زیباییشناسی شهرت» و «فراواقعیت رسانهای» در ایجاد و تقویت آن موثر است. در نتیجه، فرهنگ شهرت یکی از فرایندهایی است که در سیالیت و ناپایداری روابط عاطفی موثر است. زیرا عشقسلبریتیزه نه تنها معنای خود را از فرهنگ شهرت وام می گیرد بلکه متاثر از ارزشهای حاکم بر آن به کالایی پرزرق و برق برای نمایش خود در بازار نمایشها تبدیل می شود.
چکیده هدف مقاله و چیستی مسئله: با افزایش هزینههای درمانی و نیاز به مشارکت آگاهانه بیماران، نقش حیاتی سواد سلامت در نظامهای بهداشتی مدرن، بهویژه در ایران، آشکارتر شده است. این مطالعه مدلی مبتنی بر رسانه برای ارتقای سواد سلامت جامعه و کاهش هزینههای درمانی توسعه میدهد.
چارچوب نظری یا مفهومی: پژوهش بر مدل سهلایه سواد سلامت ناتبیم استوار است که شامل سطوح کاربردی، تعاملی و انتقادی میشود و با نظریههای یادگیری اجتماعی و باور سلامت پشتیبانی میشود.
روششناسی: رویکرد ترکیبی (کیفی-کمی) به کار گرفته شد؛ در فاز کیفی، مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۷ کارشناس سلامت تا اشباع نظری با کدگذاری محوری و گزینشی تحلیل شد، و در فاز کمی، پرسشنامه 77 سؤالی میان 382 بیمار تهران توزیع و با SPSS و PLS-SEM تحلیل شد.
مهمترین یافتهها: رسانههای اجتماعی (β=0.211) بیشترین تأثیر را بر سواد سلامت داشت، پس از آن عوامل اجتماعی-فرهنگی (0.201) و خدمات بیمهای (0.197) قرار داشتند، با اثرات معنادار برای همه ابعاد.
مهمترین نتیجه: مدل پیشنهادی، با تأکید بر نقش رسانه در ترویج سلامت مبتنی بر فرهنگ، چارچوبی عملی برای سیاستگذاران و آموزشدهندگان جهت اجرای مداخلات پایدار و کمهزینه ارائه میدهد.
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رسانههای داخلی در مشروعیتبخشی به کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر اقتدار در سیاست خارجی و با اتکاء به نظریه تزریق مستقیم انجام شده است. سؤال اصلی تحقیق آن است که رسانههای رسمی چگونه با بازنمایی مؤلفههای اقتدار در سیاست خارجی، در فرآیند مشروعیتبخشی به کارآمدی نظام ایفای نقش میکنند؟ فرضیه پژوهش نیز بر این مبنا استوار است که رسانهها از طریق تکرار و برجستهسازی گفتمان قدرت و دیپلماسی مقاومت، در راستای تقویت مشروعیت عملکردی نظام جمهوری اسلامی عمل میکنند. روش تحقیق، تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی است. جامعه آماری شامل کلیه اخبار منتشرشده در رسانههای داخلی درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. نمونه آماری بهصورت هدفمند انتخاب و شامل ۳۰ خبر از خبرگزاریهای رسمی مانند ایسنا، فارس، مهر، تسنیم، تابناک و مشرق است. یافتههای تحقیق نشان میدهد رسانهها با تمرکز بر مضمونهایی چون اقتدار امنیتی، نفوذ منطقهای، دیپلماسی عزتمند و مردمپایه بودن قدرت، تصویری کارآمد از نظام در عرصه سیاست خارجی ترسیم میکنند و از این رهگذر، در قالب الگوی نظریه تزریق مستقیم، نقش مؤثری در تقویت مشروعیت سیاسی ایفا مینمایند.
چکیده این تحقیق به بررسی نحوه بازنمایی سیاستهای اقتصادی مقاومتی در رسانههای ایرانی و تأثیر آنها بر نگرشهای عمومی نسبت به اقتصاد ملی میپردازد. سؤال اصلی تحقیق این است که چگونه رسانه ها از ابزارهای زبانی و تصویری برای شکلدهی به درک مخاطبان از این سیاست ها استفاده میکنند. فرضیه تحقیق این است که رسانههای ایرانی با بازنمایی مثبت از سیاستهای اقتصادی مقاومتی، درصدد ایجاد یا تغییر نگرش عمومی به نفع اقتصاد ملی بوده اند. برای پاسخ به این سؤال، تحقیق از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده کرده است و دادهها از مطالب منتشرشده در ۱۵ رسانه معتبر ایرانی طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ جمعآوری شدهاند. جامعه آماری شامل تمامی رسانههایی است که به تحلیل سیاستهای اقتصادی مقاومتی پرداختهاند و نمونه آماری از بین رسانههایی همچون مهر نیوز، دنیای اقتصاد و مشرق نیوز انتخاب شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که رسانهها با استفاده از مفاهیم ملیگرایانه و تأکید بر مقاومت در برابر تحریمها، در تلاش بوده اند تا با تکیه بر این تیترها، مقالات و تحلیلها، حمایت عمومی از سیاستهای اقتصادی مقاومتی را جلب کنند. این بازنماییها بهطور آشکار به دنبال تقویت اهمیت تولید داخلی و خودکفایی در ذهن مخاطبان بوده اند.
چکیده این پژوهش به بررسی نقش فرهنگ و رسانه در بازسازی گفتمانهای سیاسی خاورمیانه با تأکید ویژه بر ژئوپلتیک جمهوری اسلامی ایران میپردازد. مسأله اصلی تحقیق آن است که چگونه قدرتهای منطقهای، بویژه ایران، از ابزارهای فرهنگی و رسانهای برای بازنمایی خود و تضعیف گفتمان رقیب بهره میبرند. پرسش محوری مقاله این است: فرهنگ و رسانه چگونه در ساخت، تثبیت یا تغییر گفتمانهای سیاسی در خاورمیانه عمل میکنند و ایران چگونه از این ظرفیتها در جهت تقویت جایگاه منطقهای خود استفاده کرده است؟ فرضیه تحقیق بر آن است که ایران از طریق مؤلفههای فرهنگی-هویتی و بهرهگیری هدفمند از رسانه های همسو، توانسته گفتمان خاصی را حول مقاومت، استقلال و عدالت بازتولید کند که به مثابه ابزاری در جهت نفوذ نرم در منطقه عمل میکند. پژوهش حاضر با رویکرد تفسیری، روش کیفی و با استفاده از تحلیل تماتیک گفتمانی، محتوای هدفمند ۳۰ رسانه منتخب (۱۵ رسانه همسو با ایران و ۱۵ رسانه رقیب یا غیرهمسو)، شامل شبکههایی چون پرستیوی، العالم، العربیه، الجزیره، بیبیسی و اسکاینیوز، در بازه زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۵، را بررسی کرده است.
چکیده این پژوهش به بررسی شفافیت و نظارت در معاملات شهرداری درایران و تعیین الزامات رسانهای مرتبط میپردازد. سؤال اصلی تحقیق این است که وضعیت شفافیت و نظارت در معاملات شهرداری در ایران چگونه است و رسانه ها چگونه می توانند در بهبود آن نقش آفرینی کنند؟ فرضیه تحقیق بیان میدارد که با وجود چارچوب های قانونی موجود، کاستی های اجرایی و نظارتی منجر به کاهش شفافیت در معاملات شهرداری ها شده و رسانه ها میتوانند با ایفای نقش نظارتی خود، به بهبود این وضعیت کمک کنند. روش پژوهش کیفی بوده و از مطالعات اسنادی، تحلیل محتوای قوانین و مقررات، بررسی گزارش های رسانهای و مصاحبههای نیمهساختاریافته با خبرگان حوزه شهری استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که علیرغم وجود قوانین مرتبط با شفافیت مالی و معاملات شهرداری، چالشهایی مانند ضعف در اجرای مقررات، ناکارآمدی سازوکارهای نظارتی و محدودیت های فناوری اطلاعات، مانع از تحقق شفافیت مطلوب شده است. همچنین، رسانه ها با افشاگری تخلفات و اطلاعرسانی به موقع میتوانند نقش مؤثری در افزایش شفافیت و پاسخگویی مدیران شهری ایفا کنند.
چکیده هدف : مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده استفاده از رسانههای اجتماعی سازمانی در دلبستگی شغلی در نظر گرفته شد. روششناسی: با تکیه بر مدل تقاضا-منابع شغلی(JD-R) یک مدل تحقیقاتی برای بررسی نقش تعدیلکننده استفاده از رسانههای اجتماعی سازمانی کاری و غیرکاری در رابطه بین عوامل استرسزای کاری(استرسزای چالشی و استرسزای بازدارنده) و دلبستگی شغلی ایجاد گردید. مدل تحقیق با استفاده از 420 پاسخ معتبر جمعآوری شده از طریق پرسشنامه آنلاین در شرکتهای دانش بنیان پارک علم و فناوری شیخ بهایی اصفهان مورد آزمون قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد: عوامل استرسزای چالشی به طور مثبت با دلبستگی شغلی مرتبط هستند در حالی که عوامل استرسزای بازدارنده با دلبستگی شغلی ارتباط منفی دارند. همچنین رابطه بین عوامل استرسزای چالشی و دلبستگی شغلی یک اثر U شکل را تحت تاثیر تعدیلگر استفاده از رسانههای اجتماعی سازمانی کاری نشان میدهد، اما یک اثر U شکل معکوس را تحت تاثیر تعدیلگر استفاده از رسانههای اجتماعی سازمانی غیرکاری نشان میدهد نتیجهگیری: کارکنان تحت استرس بازدارنده ممکن است به سطح نسبتا بالاتری از استفاده از رسانههای اجتماعی سازمانی غیرکاری نسبت به کارکنان تحت استرس چالشی برای رسیدن به دلبستگی شغلی بهینه نیاز داشته باشند.
چکیده این مقاله به بررسی تأثیر تبلیغات انتخاباتی بر فرآیند تصمیمگیری سیاسی در جمهوری اسلامی ایران میپردازد. مسئله اصلی این پژوهش، تحلیل فنون مختلف تبلیغاتی است که در طول تاریخ انتخابات ایران به کار گرفته شدهاند و تأثیر آنها بر افکار عمومی و نتایج انتخابات را بررسی میکند. سؤال اصلی این است که چگونه فنون تبلیغاتی در انتخابات ریاستجمهوری 1400 ایران بهکار گرفته شدند و چه تأثیری بر افکار عمومی داشتند؟ روش پژوهش ترکیبی از روشهای کیفی و کمی است که شامل تحلیل محتوای تبلیغات، مصاحبه با کارشناسان و رأیدهندگان، و پرسشنامههای استاندارد شده میشود. نتایج نشان میدهد که فنون تبلیغاتی بهعنوان ابزاری قدرتمند میتوانند هم به صورت مثبت و هم منفی بر تصورات عمومی و نتایج انتخاباتی تأثیر بگذارند. پیشنهاد میشود که قوانین تبلیغاتی بازنگری شود و از فناوریهای نوین برای بهبود ارتباط با رأیدهندگان استفاده گردد.
چکیده هدف اصلی این پژوهش فهم مفاهیم حساس در کردستان و در فضای رسانهای مناطق کردنشین با تاکید بر استان کردستان بوده است و به همین دلیل برای فهم بهتر موضوع از روش دلفی کیفی و کمی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق متخصصین فعال در حوزههای علوم انسانی در استان کردستان و آشنا با شرایط این استان بودهاند. در بخش کیفی 23 نفر پاسخگوی سوالات بودهاند و در بخش کمی 38 نفر به سوالات بسته پاسخ دادهاند. کلیت فرآیند نشان دهنده تاثیر تفاوت فرهنگی، قومی، مذهبی، فرودستی و عدم وجود رسانه آزاد بر واکنش به فعالیت رسانهها است و در این راستا رسانهها باید تفاوتهای فرهنگی و حساسیتهای فرهنگی گروههای مختلف را بشناسند و سعی نمایند در تقابل و تفاوت بین فرودست و فرادست بیطرفی خود را حفظ کنند. همچنین داشتن رویکرد حداکثری در جذب مخاطب میتواند کمککننده در تفاهم اجتماعی و ملی باشد.
فریدون رمضانی؛ بهمن کرد تمینی؛ فرهاد کهرازئی؛ علی عرب
چکیده مقدمه: در این مقاله بسته آموزشی سواد روانشناختی رسانه و فضای مجازی مبتنی بر فرهنگ که برای نخستین بار در ایران طراحی و اعتباریابی شده معرفی شده است.
روش پژوهش: پیمایشی و کاربردی، در زمره مطالعات روانسنجی است. محتوای بسته آموزشی سواد روانشناختی رسانه و فضای مجازی بر اساس نظر صاحب نظران در قالب دستور عمل هشت جلسه ی آموزشی-تبیینی طراحی، اعتباریابی و معرفی شده است. جامعه آماری و نمونه پژوهش در بخش اول منابع مرتبط و در بخش دوم 12صاحب نظر بودند.
یافته ها: روایی محتوایی این بسته آموزشی در مقوله مرتبط بودن87.51، در وضوح 79.17، در سادگی79.16 و در کل81.95 و قابل قبول می باشد. نسبت روایی محتوایی این بسته آموزشی0.92و ضریب شاخص اهمیت آن نیز92.8به دست آمد.
بحث و نتیجه گیری: بسته آموزشی مبتنی با رویکرد تبیینی و تسهیل گرانه از اعتبار محتوایی قابلقبولی برخوردار است. آموزش این بسته آموزشی و مداخله ای در راستای مقابله با تهدیدات شناختی و ترکیبی رسانه ای و پیشگیری از آسیب های رسانه ای در گروه های مختلف به ویژه نوجوانان پیشنهاد می شود و انتظار می رود با ارتقای دانش و فرهنگ کاربری رسانه و فضای مجازی نقش موثری در کاهش آسیب پذیری از تهدیدات رسانه ای داشته باشد.
چکیده پژوهش پیش رو به بررسی راهبردهای ترجمه در زیرنویس انگلیسی فیلم تنگه ابوقریب بر اساس مدل پدرسن (2011) پرداخته است. در ابتدا، عناصر فرهنگی موجود در فیلم، با استفاده از مدل نیومارک (2010) شناسایی و سپس بر اساس مدل پدرسن تحلیل و توصیف شدند. هدف اصلی این پژوهش، برآورد فراوانی و نوع راهبردهای بهکاررفته در ترجمه و تعیین رویکرد مبدأمحور یا مقصدمحور درزیرنویس فیلم بوده است. نتایج نشان داد که مترجم در فرآیند ترجمه، عمدتاً رویکردی مبدأمحور اتخاذ کرده است. بهطوریکه از مجموع راهبردهای بهکاررفته، ۴۹.5 درصد مبدأمحور بوده است. این امر نشاندهنده تلاش مترجم برای انتقال دقیق مفاهیم و عناصر فرهنگی متن اصلی است. از سوی دیگر، راهبردهای مقصدمحور تنها ۲۷.۹ درصد را تشکیل دادهاند که بیانگر اولویت حفظ اصالت متن اصلی نسبت به تطبیق مفاهیم با فرهنگ مخاطب مقصد است. یعلاوه، ۲۲.۶ درصد از اقلام فرهنگی با استفاده از معادلهای رسمی ترجمه شدهاند، که نشاندهنده توجه مترجم به دقت و پذیرش ترجمه توسط مخاطب زبان مقصد است. این نتایج نشان میدهد که ترجمه زیرنویس فیلم تنگه ابوقریب، با توجه به محتوای تاریخی و فرهنگی خاص آن، رویکردی متعادل داشته است؛ بهگونهای که ضمن حفظ وفاداری به متن اصلی، تلاش شده تا برای مخاطب مقصد نیز قابلدرک باشد.
چکیده پژوهش حاضر به بررسی چگونگی بازنمایی هویتهای فرهنگی در روایتهای تعاملی بازیهای رایانهای میپردازد. مسئلهی اصلی تحقیق آن است که روایتهای تعاملی چگونه از طریق سازوکار انتخاب، تصمیم و عاملیت کاربر، به بازتولید یا دگرگونی هویتهای فرهنگی منجر میشوند. هدف پژوهش، تبیین رابطه میان روایت تعاملی، عاملیت و بازنمایی فرهنگی در بازیها و شناسایی مؤلفههای اصلی این بازنمایی است. روش پژوهش کیفی و تفسیری است و با بهرهگیری از تحلیل محتوای فرهنگی و نشانهشناسی روایی انجام شده است. دادهها از طریق مشاهده تحلیلی و بازیگردی نظاممند در ۳۰ بازی منتخب گردآوری و با روش مثلثسازی درونمتنی تحلیل شدند. یافتهها نشان میدهد که هرچه میزان تعاملیبودن روایت و آزادی انتخاب کاربر افزایش یابد، بازنمایی فرهنگی از حالت ایستا به پویایی چندلایه تبدیل میشود. بازیهای دارای ساختارهای چندمسیره و تصمیممحور امکان بازنمایی متکثر و انتقادیتری از فرهنگها را فراهم میآورند، در حالی که بازیهای خطیتر غالباً بازنماییهایی کلیشهای و تقلیلیافته ارائه میدهند. نتایج نهایی تأکید دارد که بازیهای رایانهای باید بهعنوان فضاهای فرهنگی پویا در نظر گرفته شوند که در آن معنا و هویت در فرایند تعامل و انتخاب شکل میگیرد. این پژوهش بر ضرورت توجه به حساسیتهای فرهنگی در طراحی بازیها و توسعهی مطالعات میانرشتهای در این حوزه تأکید میکند.
چکیده هدف این پژوهش شناسایی چالشها و راهکارهای ارتقاء مرجعیت فیلمهای ایرانی شرکتکننده در جشنوارهها با تمرکز ویژه بر جشنواره فیلم فجر است. این پژوهش با استفاده از روش مرور نظاممند ادبیات و تحلیل 58 مقاله منتخب از میان 136 مقاله اولیه، چالشهای موجود در مسیر مرجعیتیابی فیلمها را در هفت حوزه اصلی شناسایی کرده است (1)، کمبود استفاده از فناوریهای نوین مانند پلتفرمهای دیجیتال و آنلاین که مانع از دیده شدن فیلمهای ایرانی در سطح جهانی میشود؛ (2)، مشکلات فنی و اجرایی در فرآیند انتخاب و ارزیابی فیلمها که موجب کاهش کیفیت انتخاب فیلمها و محدودیتهای فرصتهای رقابتی میگردد؛ (3)، ضعف در استراتژیهای بازاریابی و تبلیغات ؛ (4)، رقابت با جشنوارههای معتبر جهانی که باعث فشار برای جشنواره فیلم فجر و محدودیتهایی در رقابت فیلمها میشود؛ (5)، موانع زمینه ای؛ (6)، مشکلات ساختاری و مدیریتی همچون وابستگی به نهادهای دولتی و کمبود هماهنگی بین بخشها که بر فرآیند انتخاب و حمایت از فیلمها تأثیر منفی میگذارد؛ و (7)، چالشهای داوری مانند نبود معیارهای استاندارد و سلیقهای بودن ارزیابیها. یافتهها نشان میدهد که بهبود مرجعیت فیلمهای ایرانی در جشنوارهها نیازمند بازنگری در سیاستگذاریها، استفاده از فناوریهای نوین، توسعه استراتژیهای بازاریابی و بهبود فرآیندهای مدیریتی است
هومن قاپچی؛ علی اکبر فرهنگی؛ طاهر روشندل اربطانی؛ سیدمهدی شریفی
چکیده در این تحقیق، با روش «مطالعۀ موردی» و روش نمونهگیری « گلولهبرفی» 124 نفر از جوانان اروپایی که جذب داعش شدهاند مورد مطالعه قرار گرفته و برای هرکدام پروفایل جداگانه ساخته شد. در این پروفایلها نام، نامخانوادگی، ناممستعار، سن، جنسیت، تحصیلات، شغل، مذهب، محل سکونت، اصلیت نژادی، ماموریت، دلیل جذب، طریقجذب، وضعیت فعلی، فنون اقناع، نقش رسانه در جذب، نوع بازنمایی در رسانهجمعی و تولید، توزیع، مصرف یا حضور در محتوای داعش بررسی شده است. نقش رسانههای اجتماعی در جذب این مخاطبان خاص و بهظاهر دستنیافتنی پرسش اصلی این تحقیق بوده است. پرسشهای فرعی عبارتند از: 1. نقش رسانه در جذب جوانان اروپایی کدامیک از این سه حالت بوده است؟ عامل جذب، کاتالیزور(شتابدهنده) یا بیتاثیر؟ 2. نسبت (تولیدکنندههای محتوای داعش) با (توزیعکنندههای محتوای داعش)، (مصرفکنندههای محتوای داعش) و (حاضرین در محتوای داعش) در این جامعه موردی به چه میزان است؟ 3. کدامیک از فنون چهاردهگانۀ اقناع برای جذب این افراد بیشتر به کار رفته است؟ 4. نوع و نسبت بازنمایی رسانههای جمعی این افراد چه میزان بوده است؟ 5. این افراد دارای اصلیت اروپایی بوده یا نسل دوم و سوم مهاجرین به اروپا بودهاند؟ 6. رسانۀ اصلی جذب این افراد در کدام سوی طیف «از منبر تا فضایمجازی» بوده است؟
چکیده فنّاوری اطلاعات توانسته است تمامی شیوهها و مسیرهای انتقال، مبادله، نمایش، ذخیرهسازی، و مدیریت اطلاعات را متحول و دگرگون سازد. امروزه، فنّاوریهای نوین ارتباطی چنان سرعت و عمقی به تغییرات اجتماعی دادهاند که حتی پابرجاترین عرصۀ حیات بشری یعنی فرهنگ را نیز درنوردیده و انسان را در میانۀ یک دگرگونی فرهنگی جدی قرار دادهاند؛ چرا که سرعت انتقال جریان فرهنگ، بهواسطة ارتباطات نوین، در حال افزایش است. از اینرو، ترسیم چنان دورنمایی در حوزۀ فنّاوری اطلاعات منشأ تحولات مثبت خواهد بود که مبتنیبر جایگاهها و راهکارهای مطلوب فرهنگی باشد. در این مقاله، ضمن تعریف مفاهیم فرهنگ و فنّاوری اطلاعات و بررسی ویژگیهای آنها، رابطۀ میان فرهنگ و فنّاوری اطلاعات با تأکید بر فنّاوریهای نوین ارتباطی، که مهمترین آنها اینترنت است، مورد کنکاش قرار گرفته است. نگارنده در این بررسی دیدگاههای متفاوت دربارۀ تأثیرات و کارکردهای اینترنت را به بحث کشیده و نشان داده است که با وجود همۀ ظرفیتها، فرصتها، و قابلیتهای این فنّاوری نوین نباید مسائل و آسیبهای بهوجودآمده را از نظر دور داشت. در انتها به بررسی تأثیر اینترنت بر تغییر روند سنتی ارزشهای دینی پرداخته شده است. در این پژوهش، که با روش توصیف، تبیین، و تحلیل اطلاعات گردآوریشده از منابع کتابخانهای تهیه شده است، مشخص میشود که اینترنت ممکن است باعث تضعیف برخی ارزشهای دینی شود.
چکیده دانش جدید و میان رشتهای فلسفة رسانه (Media Philosophy ) حدود ده سال است که در کشورهایی از قبیل آلمان، و آمریکا مورد توجه محققان علوم فلسفی، اجتماعی و ارتباطات قرار گرفته است. اینکه این دانش خود از میان رشتهها و علوم دیگر بهطور طبیعی متولد شده و یا به تلقیح برخی علوم با یکدیگر با انتظارات معینی به وجود آمده است، بحث جداگانهای لازم دارد که در هر صورت، باعث مطرح شدن مسایل جدیدی در حوزة ارتباطات و رسانههای جدید شده است. جایگاه فلسفة رسانه و نسبت آن با تقسیمات اساسی فلسفه، ماهیت فلسفة رسانه و توجه به هویت و روش و مسایل این دانش، و همچنین، خانواده فلسفة رسانه و بستگان آن دانش، و در نهایت، فلسفة رسانه گسترش مرزهای دانش و یا ضرورتی بومی، محورهای اصلی این نوشته را تشکیل میدهد. در تبیین جایگاه دانش فلسفة رسانه، دو تقسیم اصلی فلسفه به فلسفة مطلق و فلسفة مضاف، و فلسفة قارهای و فلسفة تحلیلی عنوان خواهد شد، و نسبت دانش فلسفة رسانه در اقسام آن بررسی و نتایج آن ارائه خواهد شد. سپس، در بحث ماهیت دانش فلسفة رسانه، نسبت این دانش جدید با معرفتهای درجة اول و درجة دوم و فلسفههای مضاف مورد توجه قرار خواهد گرفت و به دنبال آن روش معتبر این علم تبیین خواهد شد. در ادامة نوشته، تقسیمبندی مهم فلسفة رسانه به فلسفة نظری رسانه و فلسفة عملی رسانه و شرح اقسام آن مطرح خواهد شد.
چکیده امروزه رسانههای جمعی، بهمنزلة شاهراه اطلاعاتی جوامع، و نقش آنها در فرهنگ و ابعاد گوناگون هویت انسانی، بهویژه هویت ملی، مورد توجه صاحبنظران و محققان علوم انسانی ـ اجتماعی قرار گرفته است. در این ارتباط رویکردها و رهیافتهای نظری متفاوتی عرضه شده است. نظریة ارتباطات گلولهای بر شکلگیری هویت بر مبنای رسانهها تأکید کرده است. دربرابر، برخی صاحبنظران به قدرت تحلیل اطلاعات و فرهنگ بهرهوری از رسانهها اشاره کردهاند. در این میان، برخی نیز با عرضة رویکرد تعادلی بر نقش دوگانه و متناقض رسانهها در شکلدهی و فرسایش هویت ملی تأکید داشتهاند. با توجه به موارد فوق، هدف اساسی این مقاله بررسی میزان و نوع محتوای برنامههای مورد استفاده از رسانههای تلویزیون و ماهواره و اینترنت و میزان گرایش به هویت ملی شهروندان و نیز چگونگی رابطه بین متغیرهای فوق در جامعة آماری مورد مطالعة کاشان، بهمنزلة شهری سنتی و در معرض نوگرایی، است. این پژوهش از نوع مطالعة پیمایش بوده است و دادههای تحقیق با استفاده از روش پرسشنامه توأم با مصاحبه جمعآوری شده است. برای سنجش متغیرهای اصلی و وابستة تحقیق از ده گویه در قالب طیف لیکرت استفاده شده است. اعتبار و روایی طیف با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ بررسی و با توجه به نتایج آزمون (84/0=a) تأیید شده است. درمجموع، یافتههای تحقیق و نتایج محاسبات آماری مربوطه رابطة معنیدار و مثبت بین میزان استفاده از تلویزیون و میزان گرایش به هویت ملی (252/0=Tb) و نیز رابطة معنیدار و منفی بین میزان استفاده از ماهواره و اینترنت با میزان گرایش به هویت ملی را بهترتیب با 199/0- و 271/0-=Tc در سطح اطمینان 99% تأیید کرده است. همچنین، نتایج آزمون کایاسکوئر معنیداری رابطه بین نوع محتوای برنامههای مورد استفاده از تلویزیون و ماهواره و اینترنت با میزان گرایش به هویت ملی را تأیید کرده است. نتایج تحلیل رگرسیون با ضریب بتای 276/0- تأثیر منفی متغیر میزان استفاده از ماهواره و با ضریب بتای 268/0 تأثیر مثبت میزان استفاده از تلویزیون در میزان گرایش به هویت ملی پاسخگویان را نشان میدهد.
چکیده مقالة حاضر تأثیر تلفن همراه را در ارتباطات میانفردی جوانان (با مطالعة دانشجویان دانشگاههای تهران) مورد مطالعه قرار میدهد. درواقع این تحقیق قصد دارد تا مشخص کند که آیا عمق و گسترة ارتباطات میانفردی به وسیلة تلفن همراه تغییری یافته است یا خیر؟ در این پژوهش ارتباطات با واسطة تلفن همراه 387 دانشجوی دانشگاههای سراسری سطح تهران به روش پیمایش بررسی شده است. بعد از جمعآوری دادهها و بررسی آنها، مشخص شد ویژگیهای شخصی دارندگان تلفن همراه تأثیری در گستره و عمق ارتباطات میانفردی آنان ندارد. اما میزان آشنایی آنان با فنّاوریهای نو (سواد IT) در میزان استفادة آنان از تلفن همراه تأثیر دارد. همچنین نتایج این پیمایش نشان داد که میزان استفاده از تلفن همراه در گستره و عمق ارتباطات میانفردی پاسخگویان تأثیرگذار بوده است. البته این تأثیر در گروهی دیده شد که جوانان دانشجو علاوهبر ارتباطات چهره به چهره با آنان، ارتباطات موبایل واسط نیز داشتهاند.