حسن بشیر؛ سمانه آذرپور
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، صفحه 1-20
چکیده
اکنون انسان در عصر ارتباطات و با وجود پدیدههایی از قبیل وبلاگها میتواند به دور از محدودیتهای رسانههای پیشین آزادانه تصورات و نگاه خود را به درون و برون در فضای مجازی اینترنت بسط دهد. وبلاگها در دنیای امروز در حکم رسانهایاند که نهادهای حکومتی بر آنها نظارت کامل نمیکنند و بهسبب ویژگیهای خود ...
بیشتر
اکنون انسان در عصر ارتباطات و با وجود پدیدههایی از قبیل وبلاگها میتواند به دور از محدودیتهای رسانههای پیشین آزادانه تصورات و نگاه خود را به درون و برون در فضای مجازی اینترنت بسط دهد. وبلاگها در دنیای امروز در حکم رسانهایاند که نهادهای حکومتی بر آنها نظارت کامل نمیکنند و بهسبب ویژگیهای خود توانستهاند محدودیت و موانع رسانههای پیشین را حذف کنند و از توان و آزادی بیشتری در تبادل اطلاعات و آرا برخوردار شوند. بنابراین، با اینکه وبلاگنویسی توجه علم را به خود جلب کرده است، کار کمی در مورد اخلاق وبلاگنویسی انجام شده است و در این زمینه گاهی با محدودیتهایی روبهرو بودهاند. در این مقاله، برای گردآوری دادهها و بررسی جایگاه اخلاق در وبلاگ از روش کتابخانهای استفاده شده است. در نهایت، کدهای اخلاقی وبلاگنویسی در چهار زمینۀ گفتن حقیقت (truth telling)، پاسخگویی (accountability)، بهحداقلرساندن آسیب (minimizing harm)، و نسبتدادن (تخصیص) (attribution) شناسایی شدند.
عبدالرحمن حسنیفر؛ الهه ابوالحسنی
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، صفحه 21-47
چکیده
رسانهها با انتقال ارزشها، هنجارها، و الگوها به مخاطبان باعث همنوایی و همسویی و تجانس فکری و عملی افراد جامعه میشوند. به عبارت دیگر، از آنجا که امروزه افراد اجتماع بهطور گستردهای با رسانهها در ارتباطاند، از طریق آنها میاندیشند، دنیا را از رهگذر آنها میشناسند، و رفتارهای خود ...
بیشتر
رسانهها با انتقال ارزشها، هنجارها، و الگوها به مخاطبان باعث همنوایی و همسویی و تجانس فکری و عملی افراد جامعه میشوند. به عبارت دیگر، از آنجا که امروزه افراد اجتماع بهطور گستردهای با رسانهها در ارتباطاند، از طریق آنها میاندیشند، دنیا را از رهگذر آنها میشناسند، و رفتارهای خود را براساس الگوهای برگرفته از آنها سامان میدهند. در این زمینه، تلویزیون، ورای نقش رسانهایاش، جایگاه خاص و نقش عمدهای در جامعۀ ایران دارد و همین مبنای تمرکز بر آن پیشزمینة عملیاتیکردن موضوع مقاله شده است؛ زیرا امروزه تلویزیون در هر خانهای حضور پرقدرت دارد و این بهسبب جذابیت آن است. یکی از موضوعات مرتبط با ماهیت عملکردی تلویزیون حوزۀ نقد است. نقد را به صورتهای متفاوت میتوان در تلویزیون نمایاند که برگزاری جلسات مناظره یکی از آنهاست. در این میان، برای دستیابی به هر هدفی، شناخت ماهیت آن موضوع اهمیت زیادی دارد. در مورد مناظره در تلویزیون نیز فهم نقد در ابتدا و شناخت توانایی و ظرفیت تلویزیون در حوزۀ روشهای آن، از جمله مناظره، بسیار مهم است. در این مقاله، براساس مدلهای نظری انباشتی و شناختی بر پایة چهارچوب کاشت، نقش تلویزیون با توجه به تبیین مفهوم نقد و مباحث مربوط به آن و شیوة مناظره در حکم ابزاری آگاهیبخش بررسی شده است. یافتهها براساس بررسی کارشناسی و اسنادی با رویکرد استنباطی و تحلیلی در ابتدا حکایت از لزوم شناخت نقد دارد، بدین مفهوم که نقدی نقد محسوب میشود که به مبانی و یا نتایج یک موضوع مربوط شود وگرنه نقد بهحساب نمیآید. از طرف دیگر و در مرحلۀ بعد، مناظره در حکم یک مجرا و یک منشأ عملیاتیشدن نقد باید معطوف به موضوعی مشخص و جزئی باشد و در آن ویژگیها و مؤلفههای نظریة نقد با توجه به تلویزیون در حکم ابزاری آگاهیبخش و اطلاعرسان در گسترۀ عمومی و هماهنگ با مصالح و منافع عمومی لحاظ شود.
سیدمحمدعلی دیباجی؛ زهرا رئیسمیرزایی
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، صفحه 49-65
چکیده
فلسفة رسانه اصطلاحی است با سابقة کمی بیش از یک دهه. هنسن Mark B.) (Hansen، هارتمن (Frank Hartmann)، و سنبوث (Mike Sandbothe) از جمله کسانیاند که بهطور اثباتی یا انتقادی این اصطلاح را مورد استفاده و بحث قرار دادهاند. برخی نیز همانند دیبری (Regis Debray)، مارک تیلور (Mark Taylor)، و والتر بنیامین (Walter Bengamin) در مقابل فلسفة رسانه از رسانهشناسی (Mediology) ...
بیشتر
فلسفة رسانه اصطلاحی است با سابقة کمی بیش از یک دهه. هنسن Mark B.) (Hansen، هارتمن (Frank Hartmann)، و سنبوث (Mike Sandbothe) از جمله کسانیاند که بهطور اثباتی یا انتقادی این اصطلاح را مورد استفاده و بحث قرار دادهاند. برخی نیز همانند دیبری (Regis Debray)، مارک تیلور (Mark Taylor)، و والتر بنیامین (Walter Bengamin) در مقابل فلسفة رسانه از رسانهشناسی (Mediology) سخن گفتهاند و فلسفة رسانه را کژراهة شناخت رسانه و محکوم به نقص و اشتباه در باب رسانه دانستهاند. اما فلسفة رسانه ـ شاخهای بسیار نو از فلسفة معاصر ـ همچنان موضوع بحثهای عمیق در باب رسانه است و رسانهشناسی، بهرغم انتقادات سخت خود، نتوانسته است راه را بر آن ببندد. آنچه در زمینة بحث فلسفی در باب رسانه مهم است را میتوان در قالب این سؤالات مطرح کرد: فلسفة رسانه چیست و چه تعریفی دارد؟ آیا فلسفهورزی در باب رسانه نوعی هستیشناسی، معرفتشناسی، یا پدیدارشناسی رسانه است؟ و آیا میتوان همچون فیلسوفان تحلیلی از رسانه و کارکردهای آن سخن گفت و فلسفه ورزید؟ مقالة حاضر، ضمن مروری مختصر بر تاریخچة پیدایش فلسفة رسانه، سعی دارد این موضوع را تعریف کند و در پاسخ به سؤالات بالا نوع فلسفهورزی در باب رسانه را مورد بحث قرار دهد. از نظر مقاله، فلسفة رسانه، بهرغم دلایل پیروان رسانهشناسی، امری است ممکن و آن عبارت است از شناخت فلسفی رسانه، بدین معنا که فیلسوف میتواند رسانه را همچون پدیدههایی مانند ذهن، علم، و هنر مورد واکاوی فلسفی قرار دهد و رسانه، اگرچه جدا از نسبتی که انسان (مخاطب) با آن پیدا میکند و بهنوعی جدا از ماهیت آگاهی وجود مستقلی ندارد، در آگاهی و ادراک آدمی تأثیر دارد. سخنگفتن از نوع تأثیر رسانه در ادراک مربوط است به نگاههای هستیشناسانه، معرفتشناسانه، پدیدارشناسانه، و تحلیلی ما به رسانه.
رضا زعفریان؛ زهرا خرمی؛ قنبر محمدی الیاسی
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، صفحه 67-86
چکیده
مطالعات بسیاری بر اهمیت توسعۀ فرهنگی در مسیر توسعۀ کارآفرینی و رشد اقتصادی تأکید کردهاند، بهطوری که بهتدریج واژة فرهنگ کارآفرینی بهصورت یک برساخته و مفهوم جدید شکل گرفته و ابعاد خاص خود را دارد. ابعاد شخصیتی شامل تمایل به ریسکپذیری، نیاز به توفیق، مرکز کنترل درونی، خلاقیت، استقلالطلبی، اعتماد به خود ...
بیشتر
مطالعات بسیاری بر اهمیت توسعۀ فرهنگی در مسیر توسعۀ کارآفرینی و رشد اقتصادی تأکید کردهاند، بهطوری که بهتدریج واژة فرهنگ کارآفرینی بهصورت یک برساخته و مفهوم جدید شکل گرفته و ابعاد خاص خود را دارد. ابعاد شخصیتی شامل تمایل به ریسکپذیری، نیاز به توفیق، مرکز کنترل درونی، خلاقیت، استقلالطلبی، اعتماد به خود و در بعد دیگر شامل توانایی مدیریت دیگران و نفوذ در آنان، کار گروهی، پشتکار، و علاقه به کوشش میشود. در توسعه و نهادینهسازی فرهنگ کارآفرینی در جامعه، بنیانهایی چون خانواده، نهادهای آموزشی، دولت، شبکههای اجتماعی، صنعت، و رسانة جمعی مشارکت و تأثیر دارند. بنابراین، رسانه یکی از عوامل مؤثر در ارزشهای فرهنگی افراد یک جامعه است. ازاینرو، انتظار میرود رسانة جمعی بتواند از مسیر تأثیر در ارزشهای فرهنگی افراد به توسعة فرهنگ کارآفرینی کمک کند. از آنجا که تلویزیون در سه سطح شناخت، انتقال ارزشها، و جامعهپذیری بر مخاطب خود اثر میگذارد، براساس مدل نهادی، این پژوهش درپی یافتن پاسخ این سؤالات است که مؤلفههای نقشهای شناختی، هنجاری، و تنظیمی تلویزیون چیست و در هر نقش این موارد چه اولویتی بر یکدیگر دارند. این پژوهش بهصورت کیفی انجام و دادهها از طریق مصاحبههای عمیق گردآوری شده و مؤلفههای شناساییشده با استفاده از آزمون ناپارامتری فریدمن اولویتبندی شدهاند. تعداد 12 مؤلفة شناختی، 9 مؤلفة هنجاری، و 7 مؤلفة تنظیمی شناسایی و اولویتبندی شدند. چهارچوب مفهومی استخراجشده میتواند در توسعة نقشة راه ترویج فرهنگ کارآفرینی در تلویزیون مؤثر باشد. یافتههای این پژوهش حاکی از این است که بخش عمدهای از شناخت مخاطب از مقولة کارآفرینی میتواند از طریق کارکرد اطلاعرسانی صورت پذیرد و فرایند انتقال ارزشها از طریق کارکرد سرگرمی مؤثرتر از آموزش مستقیم است. همچنین، امکان ایفای نقش تنظیمی به روشهای گوناگونی مانند شکلدهی شبکههای اجتماعی امکانپذیر است. مؤلفههای شناساییشده در قالب چهارچوب مفهومی پژوهش چهبسا مورد توجه سیاستگذاران و برنامهسازان رسانة ملی ایران قرار گیرد.
احسان سلطانی فر؛ طاهر روشندل اربطانی
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، صفحه 87-114
چکیده
اهمیت رسانه در حکمرانی جدید در قالب مباحثی چون «حکمرانی خوب» همواره مورد تأکید کارشناسان مدیریت دولتی و مدیریت رسانه بوده است. از سوی دیگر، محققان علوم سیاسی و مطالعات بینالملل نیز در قالب موضوعاتی چون دیپلماسی رسانه، پروپاگاندا، و جنگ نرم به نقش رسانه در شکلدهی قدرت نرم ملل و مکاتب اشاره کردهاند. با این حال، بررسی ...
بیشتر
اهمیت رسانه در حکمرانی جدید در قالب مباحثی چون «حکمرانی خوب» همواره مورد تأکید کارشناسان مدیریت دولتی و مدیریت رسانه بوده است. از سوی دیگر، محققان علوم سیاسی و مطالعات بینالملل نیز در قالب موضوعاتی چون دیپلماسی رسانه، پروپاگاندا، و جنگ نرم به نقش رسانه در شکلدهی قدرت نرم ملل و مکاتب اشاره کردهاند. با این حال، بررسی موضوع از یک سو از نبود تبیین جامعنگر و عملیاتی از نقش رسانه در مدیریت هوشمندانة امور داخلی کشورها و از سوی دیگر از تعاملات و روابط بینالملل آن حکایت دارد. این موضوع در عصر جهانیشدن و در کشوری چون ایران، که چندین دهه با هجمة نرم و سخت عوامل داخلی و خارجی مواجه بوده است، بیش از پیش اهمیت مییابد. این پژوهش با مرور قاعدهمند مبحث رسانه، فرهنگ، حکمرانی، و قدرت نرم آغاز شده است. در ادامه، پس از بررسی الزامات و کارکردهای رسانه در فضای جنگ نرم، موارد استنتاجی در قالب الگویی عملیاتی از سیاستگذاری رسانه عرضه شده و در پایان نیز یافتهها و الزامات اجرایی و کاربردی جمعبندی شده است. بهنظر میرسد رسانهای با دغدغههای اخلاقمدارانه و ملیگرایانه در عصر جهانیشدن برای نیل به تعالی میبایست حائز چهار کارکرد جذب، تدافع، تهاجم، و تدبیر باشد. در تعریف این مقاله، رسانة متعالی رسانهای است که هم در بعد داخلی و هم در بعد سیاست خارجی، در تدبیر و توسعة امور، در کنار مردم و حاکمیت و مبتنی بر فرهنگها و ارزشهای پایة جامعه باشد. نتایج این پژوهش میتواند چهارچوبی برای مطالعات و سیاستگذاریهای جامعنگر در عرصة پدافند نرم و در نتیجه زمینهساز تثبیت و توسعۀ قدرت هوشمند فرهنگ یا ایدئولوژی مورد نظر باشد.
مریم صانع پور
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، صفحه 115-130
چکیده
توسعة شبکههای ارتباط الکترونیکی هویت اجتماعی انسان را وارد مرحلة جدیدی کرده است. در این مرحله، افراد با فرهنگها، نژادها و شرایط محیطی خاص خود میتوانند در تشکیل هویت جمعی انسان نقشی فعال ایفا کنند، هرچند این کثرت ممکن است در یک برخورد ناصحیح به هرجومرج بیانجامد، برخورد منطقی، نظاممند و مبنایی بشریت را از حاکمیت ...
بیشتر
توسعة شبکههای ارتباط الکترونیکی هویت اجتماعی انسان را وارد مرحلة جدیدی کرده است. در این مرحله، افراد با فرهنگها، نژادها و شرایط محیطی خاص خود میتوانند در تشکیل هویت جمعی انسان نقشی فعال ایفا کنند، هرچند این کثرت ممکن است در یک برخورد ناصحیح به هرجومرج بیانجامد، برخورد منطقی، نظاممند و مبنایی بشریت را از حاکمیت تکصدایی سوژة غربی رها میسازد. این امر مستلزم رویکردی پدیدارشناسانه است؛ که فرهنگهای بشری را پاس بدارد و راههای مسالمتآمیز زندگی در دهکدة جهانی را با ارزشهای جهانشمول، که برآمده از تمدن همة بشریت است، پیشنهاد کند. در این تجربه، طی فرایندهای تعامل اجتماعی همواره گفتمانهای متنوع بازسازی میشوند و خرد جمعی دائماً در حال توسعه خواهد بود. همچنین عواطف به علائق جمعی مبدل میشوند تا انسان بتواند به افراد بیشتری عشق بورزد و در غم آنان سهیم باشد.
امیر نصری
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، صفحه 131-145
چکیده
هنر جدید رسانهای یکی از تحولات هنری است که از دل هنرهای معاصر برآمده است. پیدایی هنرهای معاصر با جدایی از مؤلفهها و مقاصد هنر مدرن ممکن شد و از میان آنها تأکید بر سوژة هنرمند مهمترین مؤلفة هنر مدرن بود که هنرهای معاصر بهدنبال جرح و تعدیل آن بودند. سوژۀ محوری هنر مدرن، در نهایت به انتزاع و خودآئینی هنر انجامید، ...
بیشتر
هنر جدید رسانهای یکی از تحولات هنری است که از دل هنرهای معاصر برآمده است. پیدایی هنرهای معاصر با جدایی از مؤلفهها و مقاصد هنر مدرن ممکن شد و از میان آنها تأکید بر سوژة هنرمند مهمترین مؤلفة هنر مدرن بود که هنرهای معاصر بهدنبال جرح و تعدیل آن بودند. سوژۀ محوری هنر مدرن، در نهایت به انتزاع و خودآئینی هنر انجامید، اما جریان هنرهای معاصر، که واکنشی نقادانه به هنر مدرنیستی بود، مجال دگرآئینشدن هنر را فراهم ساخت. از نتایج این دگرآئینی میتوان به وابستگی هنرها به رسانههای فراگیر اشاره کرد، به نحوی که رسانهها بیش از هر مؤلفة دیگری در هنر تأثیر نهادند و سبب شدند که سوژۀ هنرمند در هنرهای معاصر تضعیف و سپس در هنر جدید رسانهای حذف شود.
ویدا همراز
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، صفحه 147-158
چکیده
تاریخ مجموعهای سترگ دربارۀ زندگی اقوام و ملتهای گوناگون در گذر زمان است. ملتها میکوشند با حفظ دانش تاریخی و انتقال آن به نسلهای بعد هویت خود را پاس دارند. اما ماهیت غیرعینی تاریخ و انقطاع زمانی میان گذشته و حال رویدادهای تاریخی را برای نسل امروز تجربهناپذیر میسازد که این حفظ و انتقال دانشِ تاریخی را دشوار ...
بیشتر
تاریخ مجموعهای سترگ دربارۀ زندگی اقوام و ملتهای گوناگون در گذر زمان است. ملتها میکوشند با حفظ دانش تاریخی و انتقال آن به نسلهای بعد هویت خود را پاس دارند. اما ماهیت غیرعینی تاریخ و انقطاع زمانی میان گذشته و حال رویدادهای تاریخی را برای نسل امروز تجربهناپذیر میسازد که این حفظ و انتقال دانشِ تاریخی را دشوار میکند. در نظامهای آموزشی جدید، هدف از آموزش تاریخ بهخاطرسپردن اسامی متعدد نیست، بلکه تقویت قدرت تحلیل افراد از رویدادهای تاریخی و بررسی تأثیر آن در زندگی امروز جوامع انسانی است. بر این اساس، یافتن راههای بهتر در آموزش تاریخ و آسیبشناسی شیوههای کنونی آموزش تاریخ یکی از مهمترین حوزههای علوم انسانی است و همواره مورد توجه صاحبنظران بوده است. یکی از موضوعات مؤکد در آموزش تاریخ بهکارگیری انواع رسانهها برای کمک به درک بهتر مخاطبان از موضوعات درسی است، اما متأسفانه آموزش تاریخ در ایران چندان مورد توجه قرار نگرفته است. فیلم یکی از ابزارهایی است که میتواند به انتقال اطلاعات به مخاطبان و بازسازی گذشته در ذهن آنان کمک کند. در میان انواع فیلمها، گونههای مختلف فیلم مستند به لحاظ اتکا بر واقعیات و منابع متقن یکی از بهترین ابزارهای آموزش تاریخ و بازنمایی رویدادهای گذشته برای مخاطبان است. این مقاله براساس نظریههای رایج در دو حوزة فیلمهای مستند و آموزش نوین در جستوجوی بازشناسی جایگاه و اهمیت فیلم مستند در آموزش تاریخ و با هدف مطالعة بینرشتهای در دو حوزۀ تاریخ و هنر نگاشته شده است. در این مقاله تأکید شده که استفاده از هرگونه فیلم و تصویر متحرک که براساس واقعیت ساختهشده نیازمند شناخت اولیۀ استادان و آموزگاران از انواع فیلم مستند و کاربردهای آموزشی آن دربارۀ تاریخ اجتماعی و سیاسی کشورهای گوناگون است.