این مقاله به دنبال تبیین هرمنوتیکی (بینامتنی) تأثیر بازنماییهای رسانهای در دگرگونیهای فضایی است؛ از این رو هستیهای فضایی نوینی را میکاود که به نوعی مدلول این ارتباط است. در دوران پسامدرن، رسانهها درواقع کنشگران اصلی در هویتبخشی و تفسیر موضوعات محیطی هستند و با توجه به تکثر هویتها و چندگانگی تجربة فضایی ما با دیکتههای ...
بیشتر
این مقاله به دنبال تبیین هرمنوتیکی (بینامتنی) تأثیر بازنماییهای رسانهای در دگرگونیهای فضایی است؛ از این رو هستیهای فضایی نوینی را میکاود که به نوعی مدلول این ارتباط است. در دوران پسامدرن، رسانهها درواقع کنشگران اصلی در هویتبخشی و تفسیر موضوعات محیطی هستند و با توجه به تکثر هویتها و چندگانگی تجربة فضایی ما با دیکتههای فضایی که ریشه در انگارههای مطلقگرایانه و اقلیدسی از فضا دارند زندگی نمیکنیم. عرصههای غیر قابل کنترل رسانهها، آشفتگی و کثرت معانی و ایماژها در هنر معاصر و خیالپردازیهای ظریف و شاعرانه، حادِ واقعی و شکلگیری جامعة مصرفی انبوه، و بحران نشانهها همه منتج از تبلیغات و بازنمودهای رسانهای است که به نوعی به بحران بازنمایی نشانهشناختی در شهر معاصر منجر شده است. این مقاله همچنین از منظر هستیشناسی هایدگر به گشتل تکنولوژی، پگاه فضایی ـ مکانی ناشی از آن در شهر را میکاود؛ بنابراین معطوف به کارکرد و چگونگی گفتمان تکنولوژی و فضا نیست بلکه ناظر بر چیستی این گفتمان است.