سیدمحمدعلی دیباجی؛ زهرا رئیسمیرزایی
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1390، ، صفحه 49-65
چکیده
فلسفة رسانه اصطلاحی است با سابقة کمی بیش از یک دهه. هنسن Mark B.) (Hansen، هارتمن (Frank Hartmann)، و سنبوث (Mike Sandbothe) از جمله کسانیاند که بهطور اثباتی یا انتقادی این اصطلاح را مورد استفاده و بحث قرار دادهاند. برخی نیز همانند دیبری (Regis Debray)، مارک تیلور (Mark Taylor)، و والتر بنیامین (Walter Bengamin) در مقابل فلسفة رسانه از رسانهشناسی (Mediology) ...
بیشتر
فلسفة رسانه اصطلاحی است با سابقة کمی بیش از یک دهه. هنسن Mark B.) (Hansen، هارتمن (Frank Hartmann)، و سنبوث (Mike Sandbothe) از جمله کسانیاند که بهطور اثباتی یا انتقادی این اصطلاح را مورد استفاده و بحث قرار دادهاند. برخی نیز همانند دیبری (Regis Debray)، مارک تیلور (Mark Taylor)، و والتر بنیامین (Walter Bengamin) در مقابل فلسفة رسانه از رسانهشناسی (Mediology) سخن گفتهاند و فلسفة رسانه را کژراهة شناخت رسانه و محکوم به نقص و اشتباه در باب رسانه دانستهاند. اما فلسفة رسانه ـ شاخهای بسیار نو از فلسفة معاصر ـ همچنان موضوع بحثهای عمیق در باب رسانه است و رسانهشناسی، بهرغم انتقادات سخت خود، نتوانسته است راه را بر آن ببندد. آنچه در زمینة بحث فلسفی در باب رسانه مهم است را میتوان در قالب این سؤالات مطرح کرد: فلسفة رسانه چیست و چه تعریفی دارد؟ آیا فلسفهورزی در باب رسانه نوعی هستیشناسی، معرفتشناسی، یا پدیدارشناسی رسانه است؟ و آیا میتوان همچون فیلسوفان تحلیلی از رسانه و کارکردهای آن سخن گفت و فلسفه ورزید؟ مقالة حاضر، ضمن مروری مختصر بر تاریخچة پیدایش فلسفة رسانه، سعی دارد این موضوع را تعریف کند و در پاسخ به سؤالات بالا نوع فلسفهورزی در باب رسانه را مورد بحث قرار دهد. از نظر مقاله، فلسفة رسانه، بهرغم دلایل پیروان رسانهشناسی، امری است ممکن و آن عبارت است از شناخت فلسفی رسانه، بدین معنا که فیلسوف میتواند رسانه را همچون پدیدههایی مانند ذهن، علم، و هنر مورد واکاوی فلسفی قرار دهد و رسانه، اگرچه جدا از نسبتی که انسان (مخاطب) با آن پیدا میکند و بهنوعی جدا از ماهیت آگاهی وجود مستقلی ندارد، در آگاهی و ادراک آدمی تأثیر دارد. سخنگفتن از نوع تأثیر رسانه در ادراک مربوط است به نگاههای هستیشناسانه، معرفتشناسانه، پدیدارشناسانه، و تحلیلی ما به رسانه.