فلسفة تلویزیون را میتوان در بستر فلسفه رسانه فهم کرد و برداشت از فلسفة تلویزیون در ساحتها و ابعاد گوناگونی که فلسفة رسانه بدان تقسیمبندی میگردد و متفکران بدان پرداختهاند، قابل بررسی است. از دیگر سوی، فلسفة تلویزیون هم از منظر فنی و هم از منظر قالبهای آن قابل بررسی است و لذا میتوان در سه بخش تصویر، واقعه و سریال ...
بیشتر
فلسفة تلویزیون را میتوان در بستر فلسفه رسانه فهم کرد و برداشت از فلسفة تلویزیون در ساحتها و ابعاد گوناگونی که فلسفة رسانه بدان تقسیمبندی میگردد و متفکران بدان پرداختهاند، قابل بررسی است. از دیگر سوی، فلسفة تلویزیون هم از منظر فنی و هم از منظر قالبهای آن قابل بررسی است و لذا میتوان در سه بخش تصویر، واقعه و سریال ابعاد آن را مورد مطالعه قرار داد. تلویزیون با توجه به سازمانبندی و شیوة عمل مختص به خود، تفکر و تجربهای را تولید میکند، تلویزیون در اصل شکلی مختص به خود از تفکر و تجربه است که با عنایت به آن نه تنها جنبة فنی تلویزیون فراموش نمیشود، بلکه بر آن تأکید و تمرکز نیز میشود. تلویزیون عضو ماشینی زندگی انسان است که به فنی شدن و تکنیکی شدن تفکر میانجامد. تلویزیون رسانهای است که ادراکی جهانی را برای انسان میسر میسازد. در این نوشتار فلسفة تلویزیون در سه بخش و با در نظر گرفتن سه برداشت از فلسفة رسانه بررسی میشود.
دانش جدید و میان رشتهای فلسفة رسانه (Media Philosophy ) حدود ده سال است که در کشورهایی از قبیل آلمان، و آمریکا مورد توجه محققان علوم فلسفی، اجتماعی و ارتباطات قرار گرفته است. اینکه این دانش خود از میان رشتهها و علوم دیگر بهطور طبیعی متولد شده و یا به تلقیح برخی علوم با یکدیگر با انتظارات معینی به وجود آمده است، بحث جداگانهای لازم ...
بیشتر
دانش جدید و میان رشتهای فلسفة رسانه (Media Philosophy ) حدود ده سال است که در کشورهایی از قبیل آلمان، و آمریکا مورد توجه محققان علوم فلسفی، اجتماعی و ارتباطات قرار گرفته است. اینکه این دانش خود از میان رشتهها و علوم دیگر بهطور طبیعی متولد شده و یا به تلقیح برخی علوم با یکدیگر با انتظارات معینی به وجود آمده است، بحث جداگانهای لازم دارد که در هر صورت، باعث مطرح شدن مسایل جدیدی در حوزة ارتباطات و رسانههای جدید شده است. جایگاه فلسفة رسانه و نسبت آن با تقسیمات اساسی فلسفه، ماهیت فلسفة رسانه و توجه به هویت و روش و مسایل این دانش، و همچنین، خانواده فلسفة رسانه و بستگان آن دانش، و در نهایت، فلسفة رسانه گسترش مرزهای دانش و یا ضرورتی بومی، محورهای اصلی این نوشته را تشکیل میدهد. در تبیین جایگاه دانش فلسفة رسانه، دو تقسیم اصلی فلسفه به فلسفة مطلق و فلسفة مضاف، و فلسفة قارهای و فلسفة تحلیلی عنوان خواهد شد، و نسبت دانش فلسفة رسانه در اقسام آن بررسی و نتایج آن ارائه خواهد شد. سپس، در بحث ماهیت دانش فلسفة رسانه، نسبت این دانش جدید با معرفتهای درجة اول و درجة دوم و فلسفههای مضاف مورد توجه قرار خواهد گرفت و به دنبال آن روش معتبر این علم تبیین خواهد شد. در ادامة نوشته، تقسیمبندی مهم فلسفة رسانه به فلسفة نظری رسانه و فلسفة عملی رسانه و شرح اقسام آن مطرح خواهد شد.